مرکز آموزش هوانوردی پارسیس در سال 1389 با هدف آموزش ‌و پرورش نیروی انسانی متخصص به همت احمد رحمانی (رئیس هیئت‌مدیره) و مرحوم خلبان مجید یوسفی مهر (مدیرعامل) تأسیس گردید و به جهت آموزش دوره‌های زمینی و پروازی خلبانی شخصی (PPL)، تجاری (CPL)، پرواز با دستگاه (IR) و آموزش معلم خلبانی (AFI) و با اخذ موافقت اصولی از سازمان هواپیمایی کشوری و با اهداف کمک به خصوصی‌سازی حوزه آموزش هوانوردی و آماده کردن کادر پروازی مجرب برای شرکت‌های هواپیمایی و اشتغال‌زایی در این بخش شروع به فعالیت نمود.

گالری

اطلاعات تماس

021-47289

تهران -اتوبان شهید همت -اتوبان ستاری جنوب -بلوار لاله -خیابان مجاهد کبیر شمالی نبش لاله نهم پلاک 14 طبقه سوم
Unit 3,No 14 ,north mojahed Kabir Blv ,laleh st , south Exp, Hemat Exp .Tehran.IRAN

Info@parsisaviation.com

دو داستان از خرابی موتور

دو داستان از خرابی موتور

اولی یک فرود ناخوشایند بود، دیگری تقریباً آرام.

1 - دو داستان از خرابی موتور

اسفند گذشته، یک هواپیمای Beechcraft Bonanza A36TC در حال پرواز در ارتفاع 15,000 فوت در راه جشن سالانه هوانوردی به نام Sun ‘n Fun در لیکلند، فلوریدا بود که خلبان متوجه کاهش قدرت موتور شد و هواپیما شروع به کند شدن کرد.

بررسی فشار منیفولد تأیید کرد که توربوشارژر دیگر قدرت معمول 30 اینچ را ارائه نمی‌دهد. در عوض، نشانگر حدود 19 اینچ را نشان می‌داد، که همان چیزی است که یک موتور با کارکرد طبیعی باید در آن ارتفاع تولید کند. خلبان، Josh Harnagel، با اطمینان از مشکل در سیستم توربو، تصور کرد که یک شلنگ ورودی شل شده است و از یک توقف تعمیرات ناخواسته می‌ترسید که سفر را قطع کند.

Harnagel در یک مصاحبه در تیرماه گفت: “من تا حدودی از این وضعیت ناراحت و عصبی بودم، اما خیلی نگران نبودم.”

Harnagel تصمیم گرفت به مرودیان، می‌سی‌سی‌پی (KMEI) برود، با این امید که تعمیر سریع و تأخیر کوتاهی در سفر کاری خود داشته باشد. در آن زمان، او بیش از 2,500 ساعت تجربه پرواز داشت.

او یک خلبان تجاری و CFI (مربی پرواز) است. او از پدرش که صاحب یک هواپیمای آموزشی دوران جنگ جهانی دوم بود، پرواز آموخت که به او آکروبات، چرخ دم و بسیاری از مهارت‌های ابتدایی “چوب و سکان” را آموزش داد. Harnagel همچنین هواپیما را به خوبی می‌شناخت، زیرا آموزش‌های خاص بونانزا را که شامل شبیه‌سازی خرابی موتور بود، گذرانده بود. او همچنین تاریخچه تعمیرات و نگهداری هواپیما را می‌دانست و مطمئن بود که هواپیما به خوبی نگهداری شده است.

Harnagel گفت: “اگرچه می‌دانستم که احتمال دارد مشکل جدی ای باشد، مطمئن بودم که احتمالاً این یک مشکل جزئی است ، زیرا هیچ نشانه‌ای از مشکل جدی وجود نداشت.”

او شروع به کاهش ارتفاع کرد تا (به طور نظری) موتور قدرت بیشتری تولید کند، وقتی که یک اسکن معمول از نشانگرهای موتور نشان داد که فشار روغن صفر است. “فوراً سطح استرس من افزایش یافت زیرا فهمیدم که موتور به زودی خاموش خواهد شد.”

Harnagel برای فرودگاه‌های نزدیک جستجو کرد و مقصد خود را به نیوتون، می‌سی‌سی‌پی (M23) تغییر داد. ناگهان موتور به شدت شروع به لرزش کرد زیرا وارد آخرین تشنجات خود شد و تمام روغن خود را بیرون ریخته بود.

او به یاد می‌آورد: ”  به نظر می‌رسید که موتور می‌خواهد خودش را از هواپیما جدا کند”. “من به سرعت موتور را با بستن دریچه گاز و خاموش کردن سوخت و مگنت‌ها خاموش کردم، اما لرزش شدید برای مدتی ادامه داشت تا اینکه موتور کاملاً متوقف شد. لرزش آنقدر شدید بود که متوجه شدم پیچ‌ها از پنل افتاده اند.”

با ریختن روغن باقیمانده روی اگزوز داغ، یک دود خاکستری و بوی روغن سوخته ایجاد شد، بنابراین Harnagel می‌دانست که احتمال آتش‌سوزی موتور وجود دارد. او یک فرود اضطراری را آغاز کرد تا احتمال احتراق را کاهش دهد.

با تشخیص اینکه هیچ سوخت یا اشتعالی وجود ندارد و احتمال آتش‌سوزی موتور کم است ، او به کاهش ارتفاع با “بهترین گلاید ” ادامه داد. با این حال، ارتفاع از دست رفته در فرود اضطراری به این معنی بود که فرودگاه نیوتون دیگر یک گزینه نبود.

او گفت:” من اطراف را نگاه کردم و قبول کردم که به زودی در جایی غیر از باند فرود خواهم آمد.”

2 - دو داستان از خرابی موتور

با مشاهده چیزی که به نظر یک میدان باز مناسب می‌آمد، او در حالی که وضعیت خود را به ATC گزارش می‌داد، یک رویکرد مارپیچی تنظیم کرد. او قبلاً اعلام وضعیت اضطراری کرده بود، بنابراین ATC سعی می‌کرد به او یک شماره تلفن بدهد تا تماس بگیرد.

با همه اتفاقاتی که در جریان بود، Harnagel عاقلانه این را نادیده گرفت و تمرکز خود را بر روی پرواز بدون قدرت به سوی میدانی که اکنون برای بونانزا کمی کوتاه به نظر می‌رسید، برگرداند. در حالی که به سمت خط درختی که مرتع گاو را احاطه کرده بود، چرخ می‌زد، صدای “جیر جیر” هشدار واماندگی را شنید.

او گفت به خودم گفتم:” خراب نشو! خراب نشو!”. “من منتظر ماندم تا تصمیم بگیرم که آیا چرخ‌ها را پایین بیندازم یا نه، تا بتوانم بهتر شرایط سطح زمین را ارزیابی کنم.”

با به نظر رسیدن میدان به عنوان یک سطح محکم و نه چندان ناهموار، او در مرحله نهایی کوتاه تصمیم به پایین آوردن چرخ‌ها گرفت. فرود هواپیما به طرز شگفت‌آوری نرم بود و به سرعت بر روی زمین ناهموار غلتید و قبل از رسیدن به خط درختان در انتها متوقف شد.

به سرعت از هواپیما خارج شدند، Harnagel و مسافرانش شروع به تأمل بر روی آنچه که اتفاق افتاده بود، کردند. بازرسی بعدی نشان داد که توربوشارژر خراب شده و با از دست دادن روغن، منجر به خرابی فاجعه‌بار و تخریب موتور شده است.

خلبان دیگری که در آگوست 2017 با یک هواپیمای پایپر کاب پرواز می‌کرد، تجربه‌ای متفاوت داشت. Jason Archer در یک روز زیبا در ماساچوست به دانشجوی جدیدی آموزش می‌داد،  که موتور به سادگی از کار افتاد. بدون هشدار، بدون لرزش، فقط یک سکوت ناگهانی. درست قبل از آن، آن دو نفر از مناظر لذت می‌بردند و از لذت ساده پرواز در ارتفاع پایین و آهسته بر فراز تپه‌ها و جنگل‌ها بهره‌مند بودند.

در زمان حادثه، Archer حدود هشت سال پرواز کرده بود و بیش از 4,000 ساعت پرواز داشت که بیش از 2,500 ساعت آن را آموزش داده بود. او تقریباً روزانه در هواپیماهای نوع کاب پرواز می‌کرد و به انواع مختلفی از دانشجویان مهارت‌های ابتدایی را آموزش می‌داد.

Archer کنترل پرواز را از دانشجو گرفت و به سرعت فهرست کوتاهی از راه‌حل‌های ممکن را مرور کرد. تعویض مخازن، گرم‌کن کاربراتور “روشن”، احتراق “هر دو”. هیچ تغییری، هیچ قدرتی.

Archer گفت: “من به سرعت از [فکر کردن] ‘این منطقی نیست’ به ‘من می‌توانم این را درست کنم’ و ‘من باید هواپیما را بلند کنم’ رسیدم.”

Archer همچنین به یاد می‌آورد که صدای مربیان پرواز خود را می‌شنید که می‌گفتند: “وحشت نکن. هواپیما را بلند  کن. مشکل را حل کن.” او به من گفت که این عجیب بود، اما به او کمک کرد تا تمرکز کند.

او گفت: “من ارتفاع زیادی نداشتم و هیچ گزینه خوبی هم در دسترسم نبود، با یک فرش از جنگل که فقط با میدان‌های کوچک، خیلی کوچک حتی برای کاب، شکسته شده بود.”

او به طور مختصر به یک دریاچه فکر کرد اما به سرعت آن گزینه را رد کرد، زیرا می‌دانست که هواپیما احتمالاً وارونه خواهد شد و فرار غیرممکن می‌شود. Archer به یاد داشت که شنیده بود فرود در درختان اگر به درستی انجام شود، می‌تواند کارساز باشد و با نداشتن هیچ گزینه قابل قبول دیگری، تصمیم گرفت که کاب زرد گلایدر را در ردیف درختان پیش رو فرود بیاورد.

3 - دو داستان از خرابی موتور

او گفت: ”  به یاد دارم که تمرکز شدید و عجیبی داشتم که به نظر می‌رسید اتفاقات واقعاً به آهستگی رخ می‌دهند”. “احساس می‌کردم که کاملاً کنترل این اتفاق را در دست دارم، حتی با وجود اینکه می‌دانستم هیچ کنترلی بر نتیجه ندارم.”

با حفظ سرعتی که کمی بالاتر از خرابی موتور بود، او در آخرین لحظه قبل از دیدن و شنیدن صدای شکستن شاخه‌ها، هنگام متوقف شدن سریع هواپیما، فلر کرد. هواپیما ۱۰ فوت بالاتر از زمین در یک درخت گیلاس متوقف شد.

در سکوتی که به دنبال آن ایجاد شد، او تأیید کرد که هر دو، خودش و مسافرش، سالم هستند. کمک به زودی به شکل صاحب زمین با یک نردبان پیش آنها رسید. هر دو سرنشین لرزان خود را از لاشه هواپیما آزاد کرده و پایین آمدند.

هم Harnagel و هم Archer به یاد داشتند که پس از آن احساسات زیادی به سراغشان آمد و افکار زیادی در ذهن داشتند: “آیا این واقعاً اتفاق افتاد؟”، “چه کاری را اشتباه انجام دادم؟” و “چه کاری را می‌توانستم متفاوت انجام دهم؟” در مورد Archer، موتور دچار شکستگی دنده میل‌لنگ شده بود که بلافاصله خروجی قدرت را متوقف کرده بود.

وقتی تابستان گذشته به داستان‌های Harnagel و Archer در EAA AirVenture گوش می‌دادم، نمی‌توانستم به تجربیات خودم در موقعیت‌های مشابه فکر نکنم، از جمله چندین خرابی موتور و یک چرخش صاف به یاد ماندنی. در طول هزاران ساعت و سال‌ها تجربه هوانوردی، به نظر می‌رسد که اتفاقات بدی رخ خواهند داد. این کار را به مدت طولانی انجام می دهید و روزهای بدی خواهید داشت.

اغلب به این فکر می‌کردم که چرا برخی از این اتفاقات به ویرانی منجر می‌شوند، در حالی که برخی دیگر به موفقیت‌های شگفت‌انگیزی ختم می‌شوند. چه چیزی می‌توانیم یاد بگیریم؟ آیا مهارت‌های بقا وجود دارد که بتوان به خلبان بعدی که با شرایط اضطراری مشابه در پرواز مواجه می‌شود، انتقال داد؟

پس از کمی بحث و تأمل، این‌ها افکار من هستند.

اول، همان‌طور که Archilochus  بیش از ۲۵۰۰ سال پیش گفت: “ما به سطح انتظارات خود نمی‌رسیم. ما به سطح آموزش خود سقوط می‌کنیم.” این به‌طور یقین درست به نظر می‌رسد. هم Harnagel و هم Archer توانستند در مواجهه با خطر به خوبی عمل کنند، احساسات خود را نادیده بگیرند و روی انجام کار درست بعدی تمرکز کنند.

ما به خلبانان می‌گوییم که در مورد انتخاب‌های موجود منطقی فکر کنند، اما در واقعیت، با توجه به ترس و استرسی که وقتی با فاجعه مواجه می‌شویم به سرعت وارد می‌شود، این آسان نیست. باز هم، از طریق آموزش، تمرین و تجربه، می‌توانیم شانس موفقیت خود را بهبود بخشیم.

هر دو خلبان مهارت‌های بنیادی لازم برای کنترل هواپیما و پرواز تا توقف کامل را داشتند، در حالی که از خود و مسافرانشان محافظت می‌کردند، با وجود ترس و احساساتی که به‌طور طبیعی با چنین رویدادهایی همراه است. تنها از طریق آموزش مناسب و منظم می‌توانیم به توانایی‌های خود اعتماد کنیم، نه اینکه صرفاً به بهترین‌ها امیدوار باشیم.

این همچنین اهمیت آموزش مناسب در کنترل پایه هواپیما را نشان می‌دهد. توانایی پرواز با هواپیما به‌طور غریزی، مدیریت انرژی و تجسم مسیر پرواز حاصل بسیار مهم است. متأسفانه، بسیاری از مربیان این را آموزش نمی‌دهند و بسیاری از خلبانان هرگز نمی‌آموزند چگونه این کار را انجام دهند. در روزی که نیاز به استفاده از آن توانایی‌ها دارند، اغلب کمبود دارند.

یک جنبه مرتبط دیگر با این موضوع، این است که به سادگی تسلیم نشویم. یکی از نگرش‌های خطرناک مرگبار برای خلبانان، تسلیم شدن است. آسان است که وقتی وضعیت ناامیدکننده یا طاقت‌فرسا به نظر می‌رسد، تسلیم شویم، اما آن قدرت ذهنی برای ادامه تلاش، در حالی که احساسات را کنار می‌گذاریم، به ما بهترین شانس برای موفقیت را می‌دهد.

یک ملاحظه دیگر در چنین رویدادهایی، نقش شانس است. همان‌طور که Laurence Gonzales در کتاب عالی خود “بقای عمیق: چه کسی زنده می‌ماند، چه کسی می‌میرد و چرا” می‌نویسد، شما می‌توانید همه چیز را درست انجام دهید و باز هم بمیرید.

پس، شاید باید به نوع پروازهایی که انتخاب می‌کنیم فکر کنیم. شاید پرواز در شب یا در شرایط دید کم (IMC) با یک هواپیمای تک‌موتوره چیزی باشد که بهتر است از آن اجتناب کنیم. برای دیگران، ریسک با تجهیزات مناسب و استراتژی‌های کاهش‌دهنده قابل قبول است.

همه ما قبول می‌کنیم که فعالیت‌های هوانوردی ما ذاتاً دارای خطر است و می‌دانیم که گاهی اوقات اتفاقات علیه ما می‌شوند. وقتی آن زمان فرا می‌رسد، امیدوارم مانند Josh Harnagel و Jason Archer ، شما هم به چالش بپردازید و داستان و نتیجه عالی‌ای برای به اشتراک گذاشتن داشته باشید.

یادداشت سردبیر: این داستان ابتدا در شماره نوامبر/دسامبر 2023 مجله Plane & Pilot چاپ شد. می‌توانید کل داستان Harnagel را در قسمت 66 ILAFFT بشنوید.

منبع

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *