چگونه “نگرشهای خطرناک” بر دانش آموزان پروازی و مربیان آنها تأثیر میگذارد
FAA و NTSB پنج “نگرش خطرناک” را شناسایی کردهاند که به طور مکرر در گزارشهای سوانح ظاهر میشوند. این برای کسی که در چند دهه اخیر هیچ گونه آموزش هوانوردی را گذرانده است، خبر جدیدی نیست. این پنج نگرش خطرناک و “پادزهر” آنها در مغز خلبانان حفاری میشود.
متأسفانه، آموزش این نگرشها در کلاس درس گاهی اوقات ممکن است کمی بدبینانه به نظر برسد. شاید در طول امتحان شفاهی یک یا دو سؤال داشته باشید، اما تعداد کمی از مربیان پرواز این مفاهیم را در سناریوهای آموزشی پرواز خود گنجاندهاند.
بدتر از همه، این نگرشها خود تقریباً به یک پیشگویی دائمی تبدیل شدهاند. اگر مربی به طور اتفاقی آنها را به عنوان بی اهمیت جلوه میدهد یا با شنیدن آنها و پادزهرهای شیرین آنها ناخواسته چشمانشان را گرد میکند، مربیان نگرش خطرناک جدیدی را تداوم میبخشند.
آیا این آسیب ناپذیری است؟ تسلیم شدن؟ ماچوئیسم؟
هر چه که باشد، نگرشهای خطرناک یک کار جدی است. هیچ چیز بیشتر به دلیل وقوع سقوط هواپیما نزدیک نمیشود.
FAA و مربیان باید کار بهتری در بسته بندی آنها برای مصرف دانش آموزان انجام دهند. یکی از گامهای مثبتی که هر خلبانی میتواند بردارد این است که لحظهای را به تفکر صادقانه و عمیق خود اختصاص دهد. از خود بپرسید، چگونه این نگرشها در مورد من صدق میکند؟
اگر مربیان پرواز آنها را جدی بگیرند، شاگردانشان هم جدی خواهند گرفت.
5 نگرش خطرناک
آسیب ناپذیری
در کتابهای درسی، آسیبناپذیری به عنوان ذهنیت «برای من اتفاق نمیافتد» آموزش داده میشود. برای رفع آن، باید بگویید: “این ممکن است برای من اتفاق بیفتد.”
خلبانان و علاقه مندان به هوانوردی اغلب گزارشهای تصادف را با علاقه بیمارگونه میفرستند. این یک راه عالی برای یادگیری است – یکی از نقاط قوت ما به عنوان یک گونه، توانایی ما در یادگیری از اشتباهات دیگران است.
اما گاهی اوقات، میشنوید که یک خلبان میگوید: “چطور میتوانند اینقدر احمق باشند” یا حتی بیشتر از این، “من هرگز این اشتباه را انجام نمیدهم.” خلبانان دقیقتر ممکن است آن را با صدای بلند نگویند اما به هر حال به آن فکر میکنند.
بی احساس؟ شاید.
نگرش خطرناک مخاطره آمیز؟ کاملاً.
ببینید ما آسیب ناپذیری را با جوانی و بی تجربگی مرتبط میکنیم؛ اما در واقع دو نوع آسیب ناپذیری در بازی وجود دارد. یکی از این میآید که در کاری جدید باشد و همه خطرات را درک نکرده باشد. دلیل دیگر صرفاً نادیده گرفتن این موضوع است که حوادث ممکن است برای هر کسی از جمله شما اتفاق بیفتد.
ماچوئیسم
آخرین باری که شنیدید یک خلبان اعلام کرد: “هی، این را تماشا کن!” این آخرین کلمات معروف یک خلبان ماچو است. در حالی که ماچوییسم اغلب با مردان مرتبط است، زنان نیز به همان اندازه در برابر تمایل به اثبات خود آسیب پذیر هستند.
آیا خلبانی را میشناسید که خود را “بهترین خلبان در تگزاس” یا “بهترین خلبان در فلوریدا جنوبی” مینامد؟ هر منطقه یکی دارد – پسر یا دختری که این افکار را خود به دوستان و همکاران خود اعلام میکند. با خوش شانسی، وقتی پای ساده آنها سرو میشود، فقط یک ترس خواهد بود و نه چیز خیلی بدتر.
مشکل پای خوش شانس این است که یک خلبان ماچو ممکن است واقعاً از طعم آن لذت ببرد، زیرا آنها یک بار دیگر ثابت کردهاند که میتوانند این کار را انجام دهند. یک خلبان میتواند از چند تکه پای ساده در طول عمر خود قبل از رسیدن صورت حساب لذت ببرد؟
بسیاری از خلبانان ذاتاً رقابتی هستند.
تنها خلبان بودن چیزی را به جهان ثابت میکند – تنها حدود 0.002 درصد از جمعیت ایالات متحده دارای گواهینامه خلبانی FAA هستند. اگر در آن شک کردید، احتمالاً یک خلبان میآید و آن را به شما گوشزد میکند؛ به عبارت دیگر، کمی ماچوئیسم با قلمرو همراه میشود.
تکانشگری
خلبانان تکانشی یکی از سادهترین خلبانان برای شناسایی هستند. برخی یک مشکل را تا حد مرگ تجزیه و تحلیل میکنند و برخی میخواهند با آن کنار بیایند و کاری انجام دهند. هیچ کدام خوب نیست.
اگر مجبور بودید مهارتهایی را که یک خلبان باید داشته باشد را از بین ببرید، مدیریت منابع یکی از بزرگترین آنهاست.
از خلبان خواسته میشود در حین حمل و نقل هوایی، ناوبری و برقراری ارتباط دست به انتخاب بزند، آگاهی موقعیتی را حفظ کند و دائماً از تمام اطلاعاتی که در اختیار آنها قرار میگیرد آگاه باشد. پرباری (overloaded ) بسیار آسان است و برای دانش آموزان بسیار دشوار است که بفهمند توجه آنها باید کجا باشد.
خلبانان تکانشی در طول مسیر چند مرحله را از دست میدهند.
از برخی جهات، این بهترین گزینه برای دانش آموز تنبل است – چیزی را تصادفی انتخاب کنید زیرا دانستن همه آن کار بسیار زیادی است. برای برخی، این یک ویژگی شخصیتی است که به سایر جنبههای زندگی آنها نیز منتقل میشود. برای دیگران، این یک مشکل محدود است که ناشی از سردرگمی در مورد حجم عظیم اطلاعاتی است که خلبانان جدید باید دریافت کنند.
تسلیم شدن
خلبانی که دست به دامان سرنوشت میشود، دست از تلاش برمی دارد.
هنگامی که زمان شعله ور شدن برای تاچ داون فرا میرسد، مربیان آن را در دانش آموزان جدید مشاهده میکنند. برخی از دانش آموزان قفل میکنند و اجازه میدهند هر اتفاقی که قرار است بیفتد. این اغلب بهترین راه عمل نیست. خلبانان باید درک کنند که اقدامات آنها گاهی پیامدهای مستقیم و فوری و در مواقع دیگر پیامدهای بلندمدتتری دارد.
مواقع دیگری هم هست که تسلیم شدن سر و کله خود را نشان میدهد.
برخی از دانشآموزان به جایی میرسند که باور نمیکنند دیگر نمیتوانند برای امتحان کتبی مطالعه کنند. در برخی موارد، آنها درست هستند و آنها به خوبی آماده شدهاند. در موارد دیگر، هیچ کس قبلاً به آنها نشان نداده است که چگونه برای یک آزمون مطالعه کنند.
برخی از خلبانان اهمیت بازرسی قبل از پرواز را نادیده میگیرند و معتقدند (شاید با کمی ماچوئیسم) که میتوانند هر چیزی را که در پرواز پیش میآید اداره کنند.
یک خلبان تسلیم شده ممکن است متوجه چیزهای متفاوتی شود، مانند سر و صدا، چکه روغن یا بوی عجیب و غریب در طول پرواز، اما آنها فکر میکنند تا زمانی که فرود بیایند خوب است.
خلبانان باید در مورد ایمنی خدمه، مسافران و هواپیمای خود فعال باشند. متأسفانه، یک خلبان تسلیم شده دیگر معتقد نیست که اقدامات او اهمیت دارد.
ضد اقتدار
قوانین به دلیلی ساخته شدهاند. حتی گفته شده است که مقررات هوانوردی فدرال با خون نوشته شده است. از لحاظ تاریخی، مقررات معمولاً پس از یک تصادف مرگبار ظاهر میشوند، نه قبل از آن.
مطمئناً افرادی هستند که به آنها گفته نمیشود که چه کاری میتوانند انجام دهند و چه کاری نمیتوانند انجام دهند.
برای مربیان جدید پرواز، این یک چالش آموزشی دشوار است. هنگام آموزش آیین نامه، باید بر چرایی آن تاکید ویژه شود. چرا این آیین نامه به این صورت نوشته شده است و اصلاً چرا وجود دارد؟
یک مثال خوب، قانون مربوط به حداقلهای آب و هوایی VFR است.
اگر خود را در جایگاه خلبان دانشجوی VFR قرار دهید، هیچ چیز خودسرانهتر به نظر نمیرسد. کمتر از 500 فوت زیر ابرها، 1000 پا بالاتر از آنها، یا 2000 پا به صورت افقی دورتر از آنها نیست؟ آیا FAA با متر در حال پرواز است؟ آیا این به طور جدی یک قانون مهم برای دانستن است و زمانی که آن را دانستم، آیا رعایت آن ضروری است؟
هر خلبانی که در یک طرح پروازی قانونی IFR پرواز کرده است و وقتی هشدار ترافیک VFR را از ATC دریافت میکند از ابرهای غلیظ بیرون میآید و به سرعت به شما میگوید – بله، بسیار مهم است.
یک دانشجوی VFR متوجه نشده است که چگونه هواپیماها در دنیای IFR از هم جدا میشوند. آنها نمیدانند که اگر درست بیرون ابر بنشینند، یک لیرجت میتواند با انجام ۲۵۰ گره از آن ابر بیرون بیاید.
این فقط یک مثال است، اما موارد دیگر بسیار زیاد است. از خود بپرسید، همانطور که به روزهای اولیه پرواز خود و ساعاتی که بر فراز FAR/AIM کار کردهاید، نگاه میکنید، چند بار از خود پرسیدهاید، “عزیز، چرا آنها به این قانون نیاز دارند؟”
نتیجه
یکی از بزرگترین مسائل در مورد نحوه آموزش این نگرشهای خطرناک این ایده است که این نگرشها تنها توسط خلبانهای تصادفی که در گزارشها میخوانیم نشان داده میشوند. هر خلبان باید نگاهی طولانی به آینه بیندازد و از خود بپرسد که چگونه و چه زمانی هر یک از این نگرشهای خطرناک در مورد ما اعمال میشود. متأسفانه، منیت ما معمولاً ما را از انجام این کار باز میدارد، به خصوص در مقابل همسالانمان؛ اما تنها زمانی که متوجه شویم خلبانان تصادفی بیشتر شبیه ما هستند تا بر خلاف ما، شروع به درس گرفتن از اشتباهات آنها خواهیم کرد.