مرکز آموزش هوانوردی پارسیس در سال 1389 با هدف آموزش ‌و پرورش نیروی انسانی متخصص به همت احمد رحمانی (رئیس هیئت‌مدیره) و مرحوم خلبان مجید یوسفی مهر (مدیرعامل) تأسیس گردید و به جهت آموزش دوره‌های زمینی و پروازی خلبانی شخصی (PPL)، تجاری (CPL)، پرواز با دستگاه (IR) و آموزش معلم خلبانی (AFI) و با اخذ موافقت اصولی از سازمان هواپیمایی کشوری و با اهداف کمک به خصوصی‌سازی حوزه آموزش هوانوردی و آماده کردن کادر پروازی مجرب برای شرکت‌های هواپیمایی و اشتغال‌زایی در این بخش شروع به فعالیت نمود.

گالری

اطلاعات تماس

021-47289

تهران -اتوبان شهید همت -اتوبان ستاری جنوب -بلوار لاله -خیابان مجاهد کبیر شمالی نبش لاله نهم پلاک 14 طبقه سوم
Unit 3,No 14 ,north mojahed Kabir Blv ,laleh st , south Exp, Hemat Exp .Tehran.IRAN

Info@parsisaviation.com

پرواز با Nancy Put-Serlé ، دیسپچر پرواز

پرواز با Nancy Put-Serlé ، دیسپچر پرواز

دیسپچر پرواز – علاوه بر برنامه‌ریزی مسیرهای پرواز، Nancy  در کار روزمره خود به عنوان دیسپچر پرواز، بیشترین مشکلات را حل می‌کند. چاله هوایی در مسیر؟ Nancy می‌داند چه کار باید بکند. فوران آتشفشان؟ او راه‌حلی دارد.

هر روز، موقعیت‌های غیرمنتظره زیادی به سوی او می‌آیند و او باید در OCC چندین کار را همزمان انجام دهد. ممکن است فکر کنید، او یک ملکه خونسرد است، اما این چیزی نیست که وقتی در مقابل او می‌ایستید به شما میدهد.

Nancy به شما یک لبخند گرم می‌دهد و همه چیزهایی را که ممکن است بخواهید درباره مشکلاتی که با آن‌ها مواجه می‌شود بدانید، به شما می‌گوید. او توضیح می‌دهد که چرا شیفت کاری را دوست دارد و درباره بزرگ‌ترین علاقه خود یعنی سفر، صحبت می کند.

  • تاریخ تولد: 9 اوت 1965
  • محل تولد: آمستردام
  • موقعیت: دیسپچر پرواز در OCC
  • شخصی: Nancy با Rolf  ازدواج کرده و یک پسر 19 ساله دارد.
  • شغل: در سال 1986 کار خود را در KLM با صندوق بازنشستگی آغاز کرد.

دیسپچر پرواز

در طول پرواز، ما هواپیما و تمامی شرایط مرتبط را زیر نظر داریم. ما اولین نقطه تماس برای خدمه هواپیما هستیم. مهم نیست که مشکل چیست، مهم نیست که چه نوع کمکی نیاز دارند، ابتدا به ما مراجعه می‌کنند و ما باید سعی کنیم آن را برایشان حل کنیم. این مشکلات می‌توانند شامل هر چیزی باشند. ما مسیرها را از نقطه A به B و بازگشت دوباره نقشه‌برداری می‌کنیم.

سپس باید هوا، مناطق نظامی، طوفان‌ها، فوران‌های آتشفشانی و تمامی قوانین و مقررات مربوطه را در نظر بگیرید. اما ما همچنین از مشکلات پزشکی، مسائل فنی یا مسافران ناآرام هواپیما هم حمایت می‌کنیم، هر یک از این‌ها ممکن است حتی نیاز به توقف داشته باشد. اساساً، ما به صورت غیرمستقیم در کابین خلبان پرواز می‌کنیم، اما از روی زمین.

تماس با کابین خلبان

ما در تماس مداوم با کابین خلبان هستیم. می‌توانیم تماس بگیریم یا پیام‌های متنی ارسال کنیم. خلبانان با کنترل ترافیک هوایی (ATC) ، مثلاً برای اجازه پرواز، تغییر ارتفاع پرواز، یا انحراف از مسیر خود تماس دارند. ما برای سایر مسائل در دسترس هستیم. به عنوان مثال، می‌توانیم به آن‌ها توصیه کنیم که اگر تلاطم یا هوای بدی در پیش است، از مسیر خود منحرف شوند، اما ATC باید اجازه نهایی را بدهد.

شغل شما

در OCC ما در سه منطقه کار می‌کنیم – اروپا، شرق و غرب – و در سه شیفت: شیفت صبح، شیفت عصر و شیفت شب. ما در هر منطقه، در هر شیفت، پنج یا شش نفر داریم. اگر شما پروازهای بین‌قاره‌ای را مدیریت کنید، در شیفت‌های صبح و عصر مجموعاً ده تا دوازده پرواز ورودی و خروجی تحت مراقبت شما خواهد بود.

اگر پروازهای اروپایی را مدیریت کنید، تعداد بیشتری خواهید داشت زیرا آن‌ها مسیرهای کوتاه‌تری هستند. من بیشتر از همه دوست دارم پروازهای بین‌قاره‌ای را مدیریت کنم. در شیفت شب، داستان کاملاً متفاوت است. سپس فقط دو نفر در یک منطقه کار می‌کنند. ما باید مستقیماً وارد حالت اووردرایو شویم! چیزی به نام خوابیدن یا خسته شدن وجود ندارد.

ما از ساعت 10:30 شب شروع می‌کنیم و گاهی فقط زمان برای رفتن به توالت در ساعت 6:00 صبح داریم. گاهی ممکن است واقعاً برای مدت طولانی به صندلی خود چسبیده باشید، زیرا دو نفر شما کار پنج یا شش نفر را بر عهده دارند. این تعداد کمی بیش از دو برابر تعداد پروازهاست.

کار من در KLM

من در 1 فوریه 1986 اینجا شروع به کار کردم، ابتدا در صندوق بازنشستگی. KLM واقعاً این فقط برای وارد شدن به شرکت بود. من خیلی دوست داشتم برای KLM کار کنم. به یک آگهی درخواست داده بودم اما هیچ پاسخی دریافت نکردم.

یک سال بعد، دعوت‌نامه‌ای برای مصاحبه دریافت کردم، اما تا آن زمان، نمی‌توانستم به خاطر بیاورم که برای چه شغلی درخواست داده بودم. به آرشیو روزنامه Het Parool رفتم تا ببینم چه شغلی بوده است.

حتی با این وجود، در طول مصاحبه شغلی، مشخص شد که کار کاملاً متفاوتی بود! ظاهراً آن‌ها رزومه من را نگه داشته بودند و وقتی یک شغل جدید موجود شده بود، دوباره من را پیدا کردند. من فکر کردم، وقتی به آنجا برسم، راه خود را پیدا خواهم کرد. من واقعاً می‌خواستم برای KLM کار کنم. شخصاً، من عاشق سفرهایی هستم که این کار به من اجازه می‌دهد انجام دهم.

بعد از یک سال کار کردن اینجا، توانستم به صورت داخلی درخواست دهم و در نهایت به انبار چمدان رسیدم. در آنجا بر روی برنامه‌ریزی چمدان‌ها برای مسافران با انتقال کوتاه کار کردم و سپس در دفتر برنامه‌ریزی مشغول به کار شدم. یک بار، با یکی از همکارانم در قطار نشسته بودم و او گفت، “آیا این کار برای شما مناسب نیست؟” من حتی نمی‌دانستم که آن بخش وجود دارد، بنابراین یک روز به دیدن آن‌ها رفتم. واقعاً خوب بود.

بنابراین به‌طور کاملاً تصادفی در سال 1989 به اینجا آمدم و هنوز هم اینجا هستم. سی سال در یک بخش کار کردن مدت زمان زیادی است. اما شغل من طی سال‌ها نام‌های مختلفی داشته و محتوای کار حداقل به همان اندازه تغییر کرده است، بنابراین احساس می‌کنم که همیشه یک کار جدید است. من هرگز مجبور نشدم برای شغل دیگری درخواست دهم.

مهارت‌های ضروری

من سپتامبر 11، 2001 را به خوبی به خاطر دارم. من شیفت عصر داشتم و در راه کار بودم که اولین هواپیما به مرکز تجارت جهانی نیویورک برخورد کرد. من فقط زمانی که به اینجا رسیدم آن را دیدم. تصور نمی‌کردیم که یک حمله باشد – بیشتر احتمالاً یک حادثه با یک هواپیمای کوچک بود. وقتی هواپیمای دوم به WTC برخورد کرد، متوجه شدیم که حمله است.

خیلی غیرواقعی بود. تمام فضای هوایی آمریکا بسته شد. بلافاصله همه‌ی ما دست به کار شدیم چون پروازهای زیادی در راه آمریکا بودند. ما باید همه آن پروازها را به خانه برمی‌گرداندیم یا اگر دیگر امکان پذیر نبود چون سوخت کافی نداشتند، آن‌ها را به ایسلند یا کانادا می‌فرستادیم. هیچ چیزی اجازه ورود به فضای هوایی آمریکا را نداشت. من در آن زمان در منطقه اروپا کار می‌کردم و در منطقه غرب کمک می‌کردم. همه ما از سرما لرزیدیم. این نوع اتفاقات فقط در فیلم‌ها رخ می‌داد.

موقعیت‌های اضطراری

شما باید بتوانید به خوبی چند کار را به طور همزمان انجام دهید. گاهی اوقات مغز شما در پنج جا کار می‌کند. یک چیز اینجا در حال رخ دادن است، یک مسئله آنجا است، یکی تقریباً حل شده و در همین حین، تلفن زنگ می‌زند. شما باید بتوانید اولویت‌های واضحی را تعیین کنید و به مهارت‌های حل مسئله خوبی نیاز دارید.

باید تحلیل‌گر باشید، در برابر استرس مقاوم باشید و بتوانید به خوبی تماس‌های کنفرانسی را هماهنگ کنید. من برای همه چیز راه‌حل ندارم. گاهی اوقات باید از متخصصان دیگر کمک بگیرم. گاهی همه شش نفر شما در حال تماس هستید در حالی که یک هواپیما به راه‌حلی برای یک مشکل نیاز دارد.

موقعیت‌های اضطراری

همیشه متخصصان مختلفی در مواقع اضطراری در دسترس هستند. ما متخصصان فنی و پزشکانی داریم که به صورت 24 ساعته و 7 روز هفته قابل تماس هستند. ممکن است در طول یک شیفت، چندین بار در نیمه شب نیاز به تماس با یک پزشک داشته باشید. آنچه که من را شگفت‌زده می‌کند این است که اغلب یک پزشک در هواپیما حضور دارد. اما پزشک KLM همیشه حرف آخر را می‌زند.

بهترین چیز درباره شغل من

روز کاری من همیشه متفاوت است. گاهی فقط چند پرواز برای مراقبت دارم. اما ممکن است این منجر به مشکل دیگری شود که من را مشغول نگه می‌دارد. در روزهای دیگر، ده پرواز را بدون هیچ وقفه‌ای مدیریت می‌کنم. شما هرگز نمی‌دانید که هر روز چه چیزی برای شما به ارمغان خواهد آورد. من این را دوست دارم.

همچنین شیفت‌های شب را دوست دارم زیرا اگر یک مکانیک بخواهد بیاید یا من بخواهم به دندانپزشکی بروم، هرگز نیازی به مرخصی گرفتن ندارم. من این کارها را برای روزهای تعطیلم برنامه‌ریزی می‌کنم و در ساعات خلوت خرید می‌کنم.

من همیشه با افراد مختلف کار می‌کنم. هیچ وقت یک گروه دائمی وجود ندارد. این هم یک مزیت است. و وقتی به خانه می‌روم، کارم تمام شده است. شخص دیگری آن را به عهده می‌گیرد و تمام می‌کند. وقتی از تعطیلات برمی‌گردم، کوهی از کار منتظر من نیست. این واقعاً عالی است.

ارتباط متقابل

اغلب دیسپچر‌ها به یکدیگر کمک می‌کنند. اگر شما یک پرواز دشوار داشته باشید، همیشه کسی هست که بگوید، “آیا می‌خواهی این پرواز را به عهده بگیرم؟” این پیشنهادها بین ما رد و بدل می‌شود و بسیار خوب کار می‌کند.

سفر برای کار

یک بار در سال باید به یک پرواز مشاهده برویم. ما در کابین خلبان پرواز می‌کنیم و در مورد هر نقطه احتمالی برای بهبود همکاری با خلبانان بحث می‌کنیم. دیدن نحوه پیشرفت کارها در مسیر جالب است. این کمک می‌کند تا درک متقابل ارتقا یابد. سال گذشته به JFK پرواز کردم.

در ژانویه امسال به منچستر رفتم و سال آینده به شبیه‌ساز پرواز می‌روم. در طول یک پرواز مشاهده به تورنتو، DJ هلندی آرمین ون بورن در هواپیما بود و کل خدمه را به اجرای خود در آن شب دعوت کرد. البته این فوق‌العاده بود. وقتی که فقط هر سه سال یک بار پرواز مشاهده بین‌قاره‌ای دارید، چقدر احتمال دارد که شما چنین فرصتی را به دست بیاورید ؟!؟

روز عالی

بهترین روز زمانی است که تیم خوب با هم کار می‌کند، وقتی مشکلاتی وجود دارد که همه ما به خوبی آن‌ها را حل می‌کنیم و وقتی مردم خوشحال هستند. وقتی که مردم از کاری که انجام داده‌ایم قدردانی می‌کنند، عالی است.

مقابله با استرس

من هیچ ترفند خاصی برای مقابله با استرس ندارم، اما به مرور زمان یاد می‌گیرید. در گذشته با استرس خوب کنار نمی‌آمدم. اکنون می‌توانم بهتر به مسائل نگاه کنم. شرکت در ورزش من را آرام می‌کند و از آن لذت می‌برم. من یک شغل نشسته دارم بنابراین مهم است که ورزش کنم. خوشبختانه، در سال گذشته، همه ما میزهایی داشتیم که می‌توانند به موقعیت ایستاده تنظیم شوند. این برای بدن شما خیلی بهتر است.

در روز تعطیلم

من سعی می‌کنم کمی بیشتر بخوابم، اگرچه اغلب موفق نمی‌شوم. معمولاً شیفت‌های صبح کار می‌کنم و ساعت 5:00 از رختخواب بلند می‌شوم. خوابیدن تا ساعت 7:00 برای من دیر است!

عالی است که روز خود را در باشگاه شروع کنم. من 25 سال است که اینجا هستم و بیشتر مردم را می‌شناسم. این خیلی سرگرم‌کننده است. همیشه من را در سینما پیدا می‌کنید. من دوست دارم به تئاتر بروم و بعد از آن یک لقمه بخورم. در چند ماه گذشته زبان اسپانیایی یاد گرفته‌ام. این خیلی وقت می‌گیرد.

سرگرمی‌ها

بزرگ‌ترین سرگرمی من سفر است. به همین دلیل به KLM پیوستم. من از قبل ایده‌هایی برای سفر بعدی خود دارم، اما همیشه آماده پذیرش پیشنهادات هستم. پسرم اخیراً گفت که می‌خواهد غواصی کند، بنابراین شاید به یک جزیره گرمسیری برویم. به هر حال، او هنوز هم دوست دارد با من برود. چقدر لذت‌بخش است که یک سرگرمی مشترک داشته باشیم؟

یک شغل ناشناخته

افراد کمی این کار را انجام می‌دهند. من همیشه باید توضیح دهم که دیسپچر پرواز چیست. وقتی می‌گویم مسیرها را نقشه‌برداری می‌کنم، مردم همیشه می‌پرسند، “آیا در برج کار می‌کنید؟” می‌توانم درک کنم که مردم این فکر را می‌کنند. من حتی نمی‌دانستم که این شغل وجود دارد و احتمالاً من هم همین سوال‌ها را می‌پرسیدم. این یک شغل منحصر به فرد است.

OCC

OCC در سال 1999 افتتاح شد. همه‌ی رشته‌ها در آنجا ترکیب شده‌اند، بنابراین خطوط ارتباطی به حداقل ممکن کوتاه شده‌اند. این به ما امکان می‌دهد تا تصمیمات عملیاتی را به سرعت بگیریم – اینکه آیا تاخیر خواهیم داشت، یا لغو یا تغییر هواپیما انجام می‌دهیم – شما نامش را بگذارید.

به طور معمول همکار مئاب

شیفت‌های شب مقدس هستند. اگر کسی مریض شود، ما هر کاری می‌توانیم انجام می‌دهیم تا با یک تیم کامل کار کنیم. شگفت‌انگیز است که همیشه توانسته‌ایم مسئله را حل کنیم. همه بسیار همکار مئاب عمل می‌کنند.

گرفتن مرخصی در تعطیلات مدرسه سخت است. بسیاری از همکاران دارای فرزندانی در سنین مدرسه هستند و همه می‌خواهند در این دوره‌ها آزاد باشند. اما ما معمولاً این مشکل را حل می‌کنیم زیرا افراد مایلند به جای هم کار کنند. در نهایت، همه می‌توانند به تعطیلات بروند اما این نیاز به برنامه‌ریزی دارد.

معرفی به شغل

قبل از اینکه بتوانید به طور مستقل کار کنید، این شغل نیاز به یک دوره معرفی طولانی و آموزش‌های زیادی دارد. بعد از همه اینها، این کار بسیار فشرده است. حتی با این حال، من فکر می‌کنم بیشترین یادگیری زمانی اتفاق می‌افتد که به طور مستقل و بدون یک مربی در کنار خود کار کنید. این کمی شبیه رانندگی یک ماشین است. همیشه همکارانی هستند که می‌توانید برای پرسیدن چیزها به آن‌ها مراجعه کنید، و همه همیشه مایل به کمک هستند.

در آینده

من می‌خواهم بیشتر سفر کنم! این در خون من است. من عاشق تجربه کردن نحوه زندگی مردم در نقاط دیگر جهان هستم. سفر زندگی شما را غنی می‌کند و اغلب به من نشان می‌دهد که ما اینجا چه چیزهای خوبی داریم.

هنرمندان محبوب موسیقی پاپ

سلیقه موسیقی من بسیار متنوع است. از Red Hot Chili Peppers تا André Hazes، از Commodores تا Elvis Presley. من اخیراً فیلم “Bohemian Rhapsody” را دیدم. فردی مرکوری چه مرد بزرگی بود. من همین احساس را درباره پرنس دارم. علاوه بر موسیقی‌شان، من اشتیاق آن‌ها را تحسین می‌کنم – رسیدن به اوج‌ بدون هیچ برنامه پشتیبانی. فقط یک برنامه A و بدون B. یا، مانند من، یک برنامه C یا D . خوب میشد اگر فقط کمی مثل آن‌ها بودم.

شادترین خاطره

به همکارانم گفتم که تنها به تانزانیا سفر می‌کنم و به طور کاملاً خودجوش، یکی از همکاران گفت، “عالیه، من هم با تو می‌آیم.” من گفتم، “باشه”، فکر می‌کردم که او این کار را نخواهد کرد. اما او آمد.

این یک سفر سه هفته‌ای فوق‌العاده بود. ما برای ده روز به سافاری رفتیم، در یک چادر در میان هزاران جانور مهاجر خوابیدیم و از کیلیمانجارو بالا رفتیم. پنج سال بعد، در بونایر ازدواج کردیم و امسال 25 سال است که ازدواج کرده‌ایم. من هرگز به تانزانیا برای بار دوم نخواهم رفت، زیرا هیچ چیزی نمی‌تواند آن سفر را بهتر کند. شما باید برخی از خاطرات را همانطور که هستند رها کنید.

زیباترین مقصد تعطیلات

جاهای زیبا در جهان خیلی زیاد هستند. من نمی‌توانم یک جا را به عنوان مقصد مورد علاقه ام انتخاب کنم.

ریشه‌ها و درس‌های زندگی

من ریشه‌ اندونزیایی دارم. وقتی جوان بودم در یک روستای کوچک زندگی می‌کردم و محدودیت‌های زیادی را تجربه کردم. من می‌دانم که تبعیض چگونه احساس می‌شود. به عنوان یک دختر نه ساله از آنجا به آمستردام نقل مکان کردم.

شهر بزرگ در آن زمان بسیار ترسناک به نظر می‌رسید. اما ترس بی اساس بود و من از آن زمان عاشق آمستردام شدم. من آمستردامی هستم. هرگز بین مردم تبعیض قائل نخواهم شد. هر کس همان است که هست. در خانه من… هر کس می‌تواند خودش باشد.

آرزوی قلبی من

ما یک هفته را در تایلند بر روی یک “لایوابورد” گذراندیم تا کوسه‌های نهنگی را مشاهده کنیم. حیوانات زیبای دیگری را دیدیم اما کوسه‌های نهنگی ظاهر نشدند، بنابراین می‌خواهم دوباره آن‌ها را ببینم. همچنین می‌خواهم نواختن یک ساز را یاد بگیرم. در خانه یک پیانو هست اما هنوز برای آن وقت ندارم.

منبع

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *